انظار

لغت نامه دهخدا

انظار. [ اِ ]( ع مص ) گوش دادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). گوش داشتن. ( آنندراج ). اصغاء. ( یادداشت مؤلف ). || در پس انداختن و زمان دادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بتأخیر انداختن و مهلت دادن. ( از اقرب الموارد ). مهلت دادن. ( ترجمان القرآن جرجانی ). زمان دادن. ( تاج المصادر بیهقی ). امهال. ( یادداشت مؤلف ).
انظار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ نظر. ( فرهنگ فارسی معین ). نظرها. دیدها. ( آنندراج ). نگاهها.نظرها. نگریستنها. || دیده ها. ( ناظم الاطباء ). دیده ها. دیدگان. چشمان : از انظار مردم مخفی شد.( فرهنگ فارسی معین ). || بینشها. افکار.

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ نظر، نگاه ها.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) مهلت دادن زمان دادن .
گوش دادن ٠ گوش داشتن یا در پس انداختن و زمان دادن ٠

ویکی واژه

جِ نظر؛ نگاه‌ها.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود استخاره کن استخاره کن فال عشق فال عشق فال تخمین زمان فال تخمین زمان