انبعاث

لغت نامه دهخدا

انبعاث. [ اِم ْ ب ِ ] ( ع مص ) برانگیخته شدن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( ترجمان علامه مهذب عادل بن علی ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ): اذ انبعث اشقی̍ها. ( قرآن 12/91 ). || فرستاده شدن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || برخاستن : انبعث فلان لشأنه ؛ یعنی برخاسته بکار خود رفت. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || شتافتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || برآمدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). اندفاع. ( از اقرب الموارد ). || روان شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) .

فرهنگ معین

(اِ بِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - برانگیخته شدن . ۲ - روان شدن . ۳ - فرستاده شدن ، ج . انبعاثات .

فرهنگ عمید

۱. برانگیخته شدن.
۲. روان شدن.
۳. فرستاده شدن.
۴. شوق، میل.

فرهنگ فارسی

برانگیخته شدن، روان شدن، فرستاده شدن
( مصدر ) ۱ - بر انگیخته شدن. ۲ - روان شدن . ۳ - فرستاده شدن . جمع : انبعاثات .

ویکی واژه

برانگیخته شدن.
روان شدن.
فرستاده شدن،
انبعاثات.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تاروت فال تاروت فال انگلیسی فال انگلیسی