امناء

لغت نامه دهخدا

امناء. [ اُ م َ ] ( ع اِ ) ج ِ امین. رجوع به امنا شود.
امناء. [ اِ ] ( ع مص ) منی انداختن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). منی بیرون آوردن. ( ترجمان مهذب عادل بن علی ). منی افکندن. ( تاج المصادر بیهقی ). || بیرون آمدن منی. ( آنندراج ). || به مِنی ̍ ( منا ) درآمدن و فرود آمدن در آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بمنا شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || در ایام مُنْیه رسیدن ناقه ، گویند امنت الناقة. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). در منیه داخل شدن شتر ماده. نعت از این فعل ممنیة است. ( از اقرب الموارد ).
امناء. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ مَنا. پیمانه ها. ( از اقرب الموارد ). فیدق منه [ من آس ] عشرة امناء و یلقی علیه ثلاثة قوادیس من عصیر العنب. ( ابن بیطار ). و رجوع به مَنا شود.

فرهنگ معین

(اُ مَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ امین . ۱ - افراد مورد اطمینان . ۲ - زنهارداران ، امانت داران .

ویکی واژه

جِ امین.
افراد مورد اطمینان.
زنهارداران، امانت داران.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال اعداد فال اعداد فال راز فال راز