التیام. [ اِ ] ( ع مص ) ( از «ل ٔم » ) التآم. کفشیر گرفتن زخم و به و استوار گردیدن آن. ( منتهی الارب ). بیکدیگر پیوسته شدن و بهم آمدن و به شدن زخم. ( غیاث اللغات ). پیوسته شدن با یکدیگر. ( تاج المصادر بیهقی ). فراهم آمدن جراحت. ( مؤیدالفضلا ) : خود بر دلم جراحت مرگ رشید بود از مرگ شیخ رفت جراحت ز التیام.خاقانی.زخم دلم دهان شکایت گشوده است یابد مگر بمرهم لطف تو التیام.ظهوری ( از آنندراج ). || سازواری کردن میان دو چیز. ( منتهی الارب ). || پیوسته شدن با یکدیگر. ( مصادر زوزنی ). مقابل خرق ، بهم آوردن شکستگی و شکافتگی. مرمت کردن یا مرمت یافتن چیزی شکسته : سنگی زده است پیری بر طاس عمر تو کآن را بهیچ روی نیارد کس التیام.ناصرخسرو. التیام. [ اِ ] ( ع مص ) ( از «ل وم » ) نکوهیده شدن. || نکوهش پذیرفتن. ( منتهی الارب ).
فرهنگ معین
(اِ تِ ) [ ع . التئام ] ۱ - (مص ل . ) بهبود یافتن زخم . ۲ - (مص م . ) سازگاری میان دو چیز. ۳ - (اِمص . ) به هم پیوستگی .
فرهنگ عمید
۱. به هم پیوستن و سر به هم آوردن و بهبود یافتن زخم. ۲. به هم پیوند دادن. ۳. سازش دادن. ۴. سازگاری میان دو چیز. * التیام یافتن: (مصدر لازم ) ۱. سر به هم آوردن زخم. ۲. علاج شدن، بهبود یافتن.
فرهنگ فارسی
بهم پیوستن وسربهم آوردن وبهبودیافتن زخم ، بهم پیونددادن، سازش دادن ، سازگاری میان دوچیز ۱ - ( مصدر ) بهم آمدن سر بهم آوردن پیوسته شدن : التیام استخوانها. ۲ - ( مصدر ) سازواری کردن میان دو چیز بهم پیوستن . ۳ - ( اسم ) بهم پیوستگی . جمع :التیامات . یا التیام جراحت . بهبود یافتن زخم بهم بر آمدن جراحت . التام کفشیر گرفتن زخم و به و استوار گردیدن آن .
فرهنگ اسم ها
اسم: التیام (دختر) (عربی) (تلفظ: eltiyām) (فارسی: اِلتيام) (انگلیسی: eltiyam) معنی: صلح و آشتی، به هم آوردن، سر به هم آوردن، پیوسته شدن، سازواری میان دو چیز
فرهنگستان زبان و ادب
{healing} [پزشکی] بازیابی ساختاری و کارکردی بافت ها و اعضا و دستگاه های آسیب دیدۀ بدن
ویکی واژه
به هم پیوستگی. التیام ممکن است از سه جزء ائل - تی - آم شکل گرفته باشد، و به زبان معیار باستان به معنی قبیله مشروط به تصاحب زن یا واگذاری زن بوده است[۱]. بهبود یافتن زخم. سازگاری میان دو چیز. ↑ البته منظور واگذاری همسر نبوده بلکه دختران دمبخت سپردن به دشمن یا طرف پیروز است.