اعلام کردن. [ اِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) اعلان کردن. آگاه کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). باخبر ساختن. آگاهانیدن. واقف گردانیدن.مطلع ساختن : تا اگر بیدادی یا حیفی بر ضعیفی رود اعلام کنند. ( مجالس سعدی ). در حالتی که ملک را پروای سخن شنیدن او نبود اعلام کردند. ( گلستان ). مصلحتی که بینند و اعلام نکنند نوعی از خیانت باشد. ( گلستان ). ملک را اعلام کردند که فلان را که محبوس کرده اند... ( گلستان ). و رجوع به اعلام و ترکیبات آن شود.