استنکار

لغت نامه دهخدا

استنکار. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) ناشناختن. ( منتهی الارب ) ( زوزنی ). || دریافتن خواستن امری را که نمیشناسی آنرا. ( منتهی الارب ). || انکار کردن.
- یاء استنکار ؛ یایی که دال بر نکره است : مردی دیدم.

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - انکار کردن . ۲ - نشناختن .

فرهنگ عمید

شناختن کسی را منکر شدن، انکار کردن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - نا شناختن . ۲ - خواستار دریافتن امری نا شناس گردیدن ۳ - انکار کردن . یا یائ استنکار . یائ نکره یائ تنکیر : اسبی خریدم .
ناشناختن

ویکی واژه

انکار کردن.
نشناختن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال جذب فال جذب فال اوراکل فال اوراکل فال آرزو فال آرزو