استاندارد

فرهنگ معین

( اِ ) [ فر. ] (اِ. ) نمونه تصویب شده ، قاعده .

فرهنگ عمید

۱. ویژگی هر چیزی که از طرف عموم به عنوان مبنایی برای مقایسه پذیرفته می شود.
۲. (اسم ) مجموعه مشخصات تعیین شده از طرف دولت از کمیت (وزن، طول، حجم ) و کیفیت که هرگاه کالایی آن را داشته باشد، پذیرفتنی است.
۳. (اسم ) مؤسسه ای که مشخصات فنی قابل قبول هر کالا را تعیین می کند.

فرهنگ فارسی

نمونه، قاعده، اصل، مقیاس، نمونه تصویب شده، وهرچیزی که ازطرف عموم بعنوان مبنائی برای مقایسه پذیرفته شود

دانشنامه آزاد فارسی

اِستاندارد (standard)
شاخصی در اندازه گیری برای سنجش شاخص های دیگر با آن. از ۱۹۶۰ استانداردِ متر فاصلۀ بین دو خطِ حکاکی شده روی میله ای از آلیاژِ پلاتین و ایریدیوم است که در ادارۀ بین المللی اوزان و مقادیر، در شهر سِور فرانسه، نگهداری می شود.

ویکی واژه

tenore
نمونه تصویب شده، قاعده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم