احمال

لغت نامه دهخدا

احمال. [ اِ ] ( ع مص ) یاری دادن کسی را به برداشتن. ( منتهی الارب ). یاری دادن در بار برنهادن. ( تاج المصادر ). || احمال مراءة یا ناقه؛ فرود آمدن شیر زن یا شتر ماده بی حمل و بارداری و آبستنی.
احمال. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ حَمل. بارهای شکم. بارهای درخت. || ج ِ حِمل. بارهای سر وپشت: ثقل آن احمال و حمل آن اثقال از پشت بینداخت. ( ترجمه تاریخ یمینی ). جمله بر پشت رحال و احمال نقل کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). || ج ِ حَمَل.برگان. برگان چندماهه و برگان به سال دوم درآمده.
احمال. [ اَ ] ( اِخ ) بطنهاست از تمیم. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع. ] (مص م. )به کسی در برداشتن بار یاری رساندن.
( اَ ) [ ع. ] (اِ. ) ۱ - جِ حَمل، بارهای شکم، بارهای درخت. ۲ - جِ حَمَل، بره ها.

فرهنگ عمید

= غراب
۱. [جمعِ حَمل] = حَمل
۲. [جمعِ حِمل] = حِمل

فرهنگ فارسی

بارها، جمع حمل
( مصدر ) یاری دادن کسی را به برداشتن بار یاری دادن دربار بر نهادن.
بطنهاست از تمیم

ویکی واژه

به کسی در برداشتن بار یاری رساندن.
جِ حَمل؛ بارهای شکم، بارهای درخت.
جِ حَمَل؛ بره‌ها.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال کارت فال کارت فال مکعب فال مکعب فال تک نیت فال تک نیت