تنکیر

لغت نامه دهخدا

تنکیر. [ ت َ ] ( ع مص ) از حال بگردانیدن. ( زوزنی ). دیگرگون کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).از حال نیک گردانیدن بسوی حال بد. ( آنندراج ). || ناشناسا گردانیدن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( دهار ) ( آنندراج ). ناشناس ساختن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || نکره گردانیدن اسم را. ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). علامت تنکیر در زبان فارسی یایی است که به آخر اسم درآورند مانند این مصراع از سعدی :
رباخواری از نردبانی فتاد.
که با افزایش یا در آخر رباخوار و نردبان ، نکره شدند واین عمل را تنکیر گویند. رجوع به یاء نکره ( ذیل «ی » ) شود.

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) مجهول کردن ، ناشناس ساختن .

فرهنگ عمید

۱. (ادبی ) نکره ساختن اسم.
۲. [قدیمی] مجهول و ناشناس کردن، به حالت مجهول و ناشناس در آوردن.

ویکی واژه

(ادبی): نکره بودن، یا نکره کردن. مجهول کردن، ناشناس ساختن. حرف‌تنکیر، حرف‌نکره. تعریف و تنکیر، در بعضی زبان‌ها نشانه خاصی دارد. «رضاقلی‌خان‌هدایت»
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال زندگی فال زندگی فال اعداد فال اعداد فال تک نیت فال تک نیت