استرشاد

لغت نامه دهخدا

استرشاد. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) براه شدن. || راه جستن. ( منتهی الارب ). راه راست جستن. طلب هدایت کردن. استهداء. راه راست خواستن. ( تاج المصادر بیهقی ). طلب رشد و راه راست کردن.

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . ) راهنمایی خواستن ، راه راست جستن . ج . استرشادات .

فرهنگ عمید

۱. راهنمایی خواستن، طلب هدایت کردن.
۲. هدایت شدن.

فرهنگ فارسی

طلب رشد و راه راست کردن، راه جستن، راهنمایی خواستن، طلب هدایت کردن، راه راست جستن وهدایت شدن
( مصدر ) ارشاد طلبیدن راهنمایی خواستن طلب هدایت کردن راه راست جستن . جمع : استرشادات .

ویکی واژه

راهنمایی خواستن، راه راست جستن.
استرشادات.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال چای فال چای فال احساس فال احساس فال جذب فال جذب