اثلم

لغت نامه دهخدا

اثلم. [ اَ ل َ ] ( ع ص ) نعت است از ثَلَم بمعنی شکستن کناره وادی و رخنه شدن. ( منتهی الارب ). وادی کناره شکسته و رخنه شده. || رخنه شده. ( تاج المصادر ). رخنه دار. || شمشیر و نیزه که در آن جرفه و رخنه شود. || ( اصطلاح عروض ) فعلن چون بزحاف ثلم ( بسقوط فا ) از فعولن خیزداثلم خوانند یعنی رخنه شده. ( المعجم فی معاییر اشعارالعجم ).
اثلم. [ اَ ل َ ] ( اِخ ) نام موضعی است و آن را ثلماء نیز گویند. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(اَ لَ ) [ ع . ] (ص . ) رخنه دار، رخنه یافته .

فرهنگ عمید

۱. (ادبی ) = ثَلم
۲. [قدیمی] رخنه دار، رخنه یافته.
۳. [قدیمی] شمشیر یا نیزه ای که در آن رخنه ایجاد شده باشد.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - وادی کنار شکسته و رخنه شده ۲- رخنه شده رخنه دار. ۳ - شمشیر و نیزه که در آن رخنه شود . ۴ - اثرم
نام موضعی

ویکی واژه

رخنه دار، رخنه یافته.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال لنورماند فال لنورماند فال اوراکل فال اوراکل فال ابجد فال ابجد