آواره کردن

لغت نامه دهخدا

( آواره کردن ) آواره کردن. [ رَ / رِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بیرون کردن. اخراج. تبعید کردن. جلاء دادن.

فرهنگ فارسی

( آواره کردن ) ( مصدر ) ۱ - بیرون کردن اخراج . ۲ - تبعید کردن نفی بلد کردن .

ویکی واژه

آواره‌کردن
دور کردنِ کسی از وطن؛ شهر، و خانه بزور.
(گفتگو): سرگردان کردن؛ بلاتکلیف کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم