لغت نامه دهخدا
کهن باغ را وقت نو کردن است
نوان را حساب درو کردن است.نظامی.شراب از خوی به رویش تخم افشاند
توان خورشید از رویش درو کرد.ظهوری ( از آنندراج ، ذیل درود ).- امثال :
کسی جو نکاشت که گندم درو کرد. ( امثال و حکم ).
که کاشت و که درو کرد. ( امثال و حکم ).
|| بسیار کُشتن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). و رجوع به درو شود.