تزییف

لغت نامه دهخدا

تزییف. [ت َزْ ] ( ع مص ) نبهره کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). ناسره و ناروان گردانیدن دراهم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ناسره کردن درم. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) : و چون پدرش از این شیوه عاری بود پسر بدین تلبیسات و تزییفات در جنب او عالمی متفوق می نمود. ( جهانگشای جوینی ). || تحقیر و تصغیر کسی. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || بلند و مرتفع ساختن بناء. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

فرهنگ معین

(تَ یِ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - ناخالص کردن مسکوک . ۲ - کوچک کردن . ۳ - مردود گردانیدن .

فرهنگ عمید

ناسره و ناروا کردن مسکوک.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ناسره داشتن نبهره داشتن نادرست خواندن .
نبهره کردن ناسره و ناروان گردانیدن دراهم .

ویکی واژه

ناخالص کردن مسکوک.
کوچک کردن.
مردود گردانیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال قهوه فال قهوه فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال احساس فال احساس