استرسال

لغت نامه دهخدا

استرسال. [ اِ ت ِ ] ( ع مص )استرسال شَعر؛ فروهشته شدن موی. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( منتهی الارب ). فروهشتگی موی. فرخالی. || استرسال با کسی ؛ گستاخی کردن و مؤانست جستن بوی. ( منتهی الارب ). گستاخ شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). || فرستادن خواستن شتران را قطیعقطیع. گفتن این کلام : ارسل الی الابل ارسالاً؛ ای قطیعاً قطیعاً. ( منتهی الارب ). || خوگر شدن.

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - به نرمی سخن گفتن . ۲ - موی سر را به طرف پایین انداختن .

فرهنگ عمید

۱. گستاخی کردن.
۲. اطاعت کردن.
۳. انس گرفتن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] استرسال در سه معنای بلند و فروهشته شدن مو، اطمینان کردن به کسی، روانه شدن به کار رفته است. مفهوم نخست: در باب طهارت آمده است. مفهوم دوم: از آن در باب تجارت سخن رفته است. مفهوم سوم: در باب صید و ذباحه آمده است.
استرسال به این معنا دارای احکامی است که به آن ها پرداخته می شود.
← بلند بودن ریش در وضو
استرسال به این معنا دارای احکامی است که به آن ها پرداخته می شود.
← مغبون کردن کسی که اطمینان کرده
استرسال به این معنا دارای احکامی است که به آن ها پرداخته می شود.
← شکار سگ شکاری
...

ویکی واژه

به نرمی سخن گفتن.
موی سر را به طرف پایین انداختن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم