ساقط کردن

لغت نامه دهخدا

ساقط کردن.[ ق ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) افکندن. فکندن. انداختن. بینداختن. ساقط گردانیدن. رجوع به ساقط و اسقاط شود.

فرهنگ معین

( ~. کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص م . ) ۱ - افکندن . ۲ - کسی را از شغل خود برکنار کردن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - افکنده دور افکندن چیزی. ۲ - کسی که کسی را ازشغل خود برکنار کردن .

ویکی واژه

افکندن.
کسی را از شغل خود برکنار کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال زندگی فال زندگی فال فرشتگان فال فرشتگان فال انگلیسی فال انگلیسی فال تاروت فال تاروت