ساز زدن
ساز زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) ساز بستن. ساز دادن. ساز پرداختن. ساز نواختن. ( مجموعه مترادفات ) :
زمانه ساز طرب میزند چنانکه بگوش
رسد ز زاویه عنکبوت نغمه تار.کلیم کاشانی ( از مترادفات ).- ساز زدن بکام کسی ؛ بکام او بودن :
گربخت بکام اوزدی ساز
هرگز بوطن نیامدی باز.نظامی ( لیلی و مجنون ).رجوع به ساز شود.
(زَ دَ ) (مص ل . ) ۱ - نواختن وسیلة موسیقی . ۲ - کنایه از: بهانه گرفتن .
( مصدر ) ساز بستن ساز دادن ساز نواختن . یا ساز زدن به کام کسی به کام و مراد او بودن .
suonare
نواختن وسیلة موسیقی.
کنایه از: بهانه گرفتن.