رخدادن

لغت نامه دهخدا

رخ دادن. [ رُ دَ ] ( مص مرکب ) حادث شدن. روی دادن. اتفاق افتادن. ( یادداشت مؤلف ). پیش آمدن. واقع شدن و حادث شدن. ( فرهنگ نظام ). عارض شدن. روی آور شدن. ( ناظم الاطباء ): حوادث بدی برای ما رخ داد. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

حادث شدن روی دادن اتفاق افتادن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال اوراکل فال اوراکل فال مکعب فال مکعب فال چوب فال چوب