حسناء. [ ح َ] ( ع ص ) زیبا ( زن... ). زن جمیله. ( غیاث ). تأنیث حسن. زن خوب. رجوع به نجیب شود. ج ، حِسان : گردان بسان کفچه ای گردن بسان خفجه ای و اندر شکمشان بچه ای حسناء مثل الجاریه.منوچهری.زهری عسل نوش عجوزه ای در جلوه حسنائی پرنیان پوش. ( تاریخ بیهقی ). و گاه حسنا بی مّدبکار برند : خانه چون خلد است و من چون آدمم زیرا مرا حور گندم گون حسنا دادی احسنت ای ملک.خاقانی.
فرهنگ معین
(حَ ) [ ع . ] (ص . ) مؤنث حَسَن ، زن خوب روی .
دانشنامه عمومی
حسناء (شاعر). حسناء حریم یحیی برمکی و شاعربانوی عراقی در دوره اول عباسی بود. در نیمهٔ دوم سدهٔ سوم هجری می زیست و در شعرگویی ظریف وصف شده است.