بنوان

لغت نامه دهخدا

بنوان. [ ب َ / ب ُ ] ( اِ مرکب ، ص مرکب ) مرکب از بن + وان.( برهان ) ( حاشیه برهان چ معین ) . نگهدارنده زراعت و نگهبان خرمن. ( برهان ) ( آنندراج ). نگاهبان خرمن. خرمن بان. ( شرفنامه منیری ). سرکار کشت و زراعت. ( ناظم الاطباء ). دشت بان. نگاهبان کشت و خرمن. || نگاهدارنده اسباب و اموال. ( برهان ). نگهبان اموال و اسباب. ( آنندراج ). نگاهدارنده اسباب و اموال. نگهبان. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

(بَ یا بُ ) (ص مر. اِمر. ) نگه دارندة زراعت ، نگهبان خرمن .
(بُ ) (ص مر. اِمر. ) نگاه دارندة اسباب و اموال ، نگهبان .

فرهنگ عمید

۱. نگهبان خرمن.
۲. نگهبان کشتزار.

فرهنگ فارسی

نگهبان، خرمن، نگهبان کشتزار
( صفت اسم ) نگاهدارند. اسباب و اموال نگهبان .

ویکی واژه

نگاه دارندة اسباب و اموال، نگهبان.
نگه دارندة زراعت، نگهبان خرمن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال ارمنی فال ارمنی فال احساس فال احساس