استمهال

لغت نامه دهخدا

استمهال. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) مهلت خواستن.( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ). زمان خواستن. درنگی خواستن. طلب مهلت کردن. زمان طلبیدن. استنظار.
- استمهال کردن ؛ مهلت خواستن. زمان طلبیدن. مدت خواستن.
|| انتظار کشیدن. ( مؤید الفضلاء ).

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . ) مهلت خواستن .

فرهنگ عمید

مهلت خواستن، طلب مهلت کردن، زمان خواستن.

فرهنگ فارسی

مهلت خواستن، طلب مهلت کردن، زمان خواستن
( مصدر ) درنگ جستن زمان خواستن مهلت خواستن .

ویکی واژه

مهلت خواستن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال ورق فال ورق فال پی ام سی فال پی ام سی فال فنجان فال فنجان