اخ تف

لغت نامه دهخدا

اخ تف. [ اَ ت ُ ] ( اِ مرکب ) بلغمی که از گلو با آواز بدهن آرند و بیرون اندازند. آب دهان. خیو. بصاق. بزاق. || باستهزاء، نشان دولتی بر سینه و کلاه.
- امثال :
اخ تفش را پیش مرغ نمی اندازد ؛ بسیار ممسک و بخیل است.

فرهنگ معین

(اَ. تُ ) (اِمر. ) (عا. ) آب دهان ، خیو، بزاق .

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - بلغمی که از گلو با آواز بدهن آرند و بیرون اندازند آب دهان خیو بزاق . ۲ - (به استهزائ ) نشان دولتی بر سینه و که .
۱ - ( مصدر ) عدم موافقت با یکدیگر خف کردن نزاع کردن . ۲ - خلیفه و جانشین کسی گردیدن . ۳ - نزد کسی آمد و شد کردن تردد کردن . ۴ - ( اسم ) نزاع کشمکش . یا اختف آرائ . عقاید گوناگون داشتن مقابل اتفاق آرائ . یا اختف اخق . ۱ - در خوی و خلق و شیو. کار با یکدیگر اختف و ناسازگاری داشتن . ۲ - تضاد دو کوکب در جوهر چنانکه یکی سعد و دیگری نحس یا یکی ناری و دیگری مائی باشد . یا اختف کلمه . دو آوازی اختف رائ ی . یا اختف نظر . مختلف بودن نظر و عقیده عقید. گوناگون داشتن . یا حل اختف . بر طرف کردن سبب های ناسازگاری و اختف از میان بردن ناهماهنگی و خف . ۵ - اسهال شکم روش .

ویکی واژه

(عا.)
آب دهان، خیو، بزاق
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال ای چینگ فال ای چینگ فال سنجش فال سنجش فال ارمنی فال ارمنی