سکاک

لغت نامه دهخدا

سکاک. [س ُ ] ( ع اِ ) هوای میان زمین و آسمان. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). جوفی که میان زمین و آسمان است. ( آنندراج ). || جای پر از تیر. ( منتهی الارب ).
سکاک. [ س ِ ] ( ع اِ ) صف و رسته. ( منتهی الارب ).
سکاک. [ س َک ْ کا ] ( ع ص ) آهنگر، چه سَک حلقه آهن را گویند. ( آنندراج ) ( غیاث ). || کاردگر. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). || کسی که بر درم و دینار سکه زند. ( غیاث ) ( آنندراج ).
سکاک. [ س َک ْ کا ] ( اِخ ) ابوجعفر محمدبن خلیل مشهور بسکاک شاگرد ابومحمد هشام بن الحکم ( وفاتش در حدود 199هَ.ق. ) و از معاصرین چند نفر از مشاهیر معتزله مثل ابوعثمان عمربن بحر جاحظ ( 160 - 255 ) و جعفر محمدبن عبداﷲ اسکافی ( وفاتش در 240 ) و ابوالفضل جعفربن حرب ( وفاتش در 236 ) است او با این دو نفر اخیر مناظراتی نیز داشته و از رجال مشهور شیعه و از مصنفین کتب ایشان است. لقب او در غالب کتب قدیم بتحریف شکال و سکال ضبط شده ولی بلاشبهه این کلمه سکاک است به معنی کسی که کار او ساختن سکه یعنی گاوآهن باشد و مصحف شکاک است. ابوجعفر سکاک از شاگردان هشام بن الحکم است و علم کلام را از او فراگرفته و با آنکه در بعضی مسائل بااو اختلاف حاصل کرده باز در اصل امامت پیرو عقیده هشام بوده است. از جمله تألیفات او کتاب المعرفة و کتاب التوحیدات است. ( از خاندان نوبختی صص 81 - 82 ).

فرهنگ معین

(سَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - کارد و چاقوساز. ۲ - آهنگر. ۳ - کسی که سکه ضرب کند. ۴ - سکه زن .

فرهنگ عمید

چاقوساز.

فرهنگ فارسی

سکه زن، سکه گر، آهنگر، کسی که کاردوچاقوبسازد
( صفت ) ۱ - کارد و چاقو ساز فروشنده کارد و چاقو . ۲ - آهنگر . ۳ - کسی که سکه ضرب کند سکه زن .
ابو جعفر محمد بن خلیل مشهور بسکاک شاگرد ابو محمد هشام بن الحکم و از معاصرین چند نفر از مشاهیر معتزله مثل ابو عثمان عمر بن بحر جاحظ و جعفر محمد بن عبدالله اسکافی و ابوالفضل جعفر بن حرب است .

ویکی واژه

کارد و چاقوساز.
آهنگر.
کسی که سکه ضرب کند.
سکه زن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تاروت فال تاروت فال عشقی فال عشقی