سنور

لغت نامه دهخدا

سنور.[ س َ ن َوْ وَ ] ( ع اِ ) خفتان از دوال بافته و تمامه سلاح هر چه باشد. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). چیزی باشداز پوست که درپوشند در جنگ. ( یادداشت بخط مؤلف ).
سنور. [ س ِن ْ ن َ ] ( ع اِ ) گربه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). رجوع به گربه شود. || مهتر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ) ( ناظم الاطباء ). || مهره های استخوان گردن. || بیخ دم. ج ، سنانیر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(س نَُ ) [ ع . ] (اِ. ) گربه .

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) گربه.
۲. (صفت ) مهتر، بزرگ.
۳. (زیست شناسی ) بیخ دم.
۴. (زیست شناسی ) مهره های گردن.

فرهنگ فارسی

گربه، مهتر، بزرگ، مهره های گردن، سنانیرجمع
( اسم ) گربه جمع : سنانیر .
خفتان از دوال بافته و تمامه سلاح هر چه باشد چیزی باشد از پوست که در پوشند در جنگ

فرهنگ اسم ها

اسم: سنور (دختر) (عربی) (تلفظ: sennor) (فارسی: سنور) (انگلیسی: sennor)
معنی: مهتر، بزرگ

ویکی واژه

گربه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم