سرگروه

لغت نامه دهخدا

سرگروه. [ س َ گ ُ ] ( اِ مرکب ) سردار و رئیس جماعت. ( آنندراج ).

فرهنگ معین

( ~ . گُ ) (اِمر. ) سردسته ، رییس قوم .

فرهنگ عمید

رئیس و بزرگ تر قوم و طایفه، سردسته، سرکرده.

فرهنگ فارسی

سردسته، سرکرده، رئیس وبزرگترقوم وطایفه
رئیس قوم سر دسته .

فرهنگستان زبان و ادب

{group leader , tour organizer} [گردشگری و جهانگردی] فردی از اعضای گشت گروهی که به نمایندگی آنها مسئولیت امور مالی و اجرایی گشت و ارتباط با گشت پرداز و راهنمای گشت را بر عهده دارد

ویکی واژه

سردسته، رییس قوم.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال تاروت فال تاروت فال اوراکل فال اوراکل فال ماهجونگ فال ماهجونگ