سر بر خط نهادن

لغت نامه دهخدا

سر بر خط نهادن. [ س َ ب َ خ َ ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) اطاعت کردن. ( غیاث ) ( آنندراج ) :
نبود عاشقی امسال مر مرا درخور
کنون که آمد بر خط نهاد باید سر.فرخی.آهو بدل تو مهر داده
بر خط تو شیر سر نهاده.نظامی.رجوع به سر شود.

فرهنگ معین

( ~ . بَ. خَ. نَ دَ ) [ فا - ع . ] (مص ل . ) فرمانبردار شدن ، مطیع شدن .

فرهنگ فارسی

اطاعت کردن

ویکی واژه

فرمانبردار شدن، مطیع شدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال چای فال چای فال اوراکل فال اوراکل فال مکعب فال مکعب