سال مه.[ م َه ْ ] ( اِ مرکب ) تاریخ است و آن حساب نگاه داشتن سال و ماه و روز باشد. ( برهان ). ماه و روز. ( جهانگیری ). حساب سال و ماه نگاه داشتن و آن را روزمه نیز گویند و تاریخ و توریخ مأخذش از این لفظ فارسی بوده و آن را ماه روز نیز گفته اند. ( آنندراج ) : شدش فرامش آن سال مه که شهر ترا فروگرفت به نیرنگ و تنبل و دستان.مسعودسعد ( از آنندراج ).رجوع به سال و مه شود. سال مه. [ ل ِ م َه ْ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سال قمری باشد و آن سیصد و پنجاه و چهار روز است. ( برهان ).
فرهنگ عمید
حساب سال و ماه، تاریخ: شدش فرامش آن سال مه که شهر تو را / فروگرفت به نیرنگ و تنبل و دستان (مسعودسعد: لغت نامه: سال مه ).
فرهنگ فارسی
سال ماه، حساب سال وماه، تاریخ مونت سالم : ابدان سالمه .
فرهنگ اسم ها
اسم: سال مه (دختر) (عربی) (تلفظ: saleme) (فارسی: سالمه) (انگلیسی: salemeh) معنی: مؤنث سالم، فاقد بیماری، بدون عیب یا خرابی