سالمه

لغت نامه دهخدا

سال مه.[ م َه ْ ] ( اِ مرکب ) تاریخ است و آن حساب نگاه داشتن سال و ماه و روز باشد. ( برهان ). ماه و روز. ( جهانگیری ). حساب سال و ماه نگاه داشتن و آن را روزمه نیز گویند و تاریخ و توریخ مأخذش از این لفظ فارسی بوده و آن را ماه روز نیز گفته اند. ( آنندراج ) :
شدش فرامش آن سال مه که شهر ترا
فروگرفت به نیرنگ و تنبل و دستان.مسعودسعد ( از آنندراج ).رجوع به سال و مه شود.
سال مه. [ ل ِ م َه ْ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سال قمری باشد و آن سیصد و پنجاه و چهار روز است. ( برهان ).

فرهنگ عمید

حساب سال و ماه، تاریخ: شدش فرامش آن سال مه که شهر تو را / فروگرفت به نیرنگ و تنبل و دستان (مسعودسعد: لغت نامه: سال مه ).

فرهنگ فارسی

سال ماه، حساب سال وماه، تاریخ
مونت سالم : ابدان سالمه .

فرهنگ اسم ها

اسم: سال مه (دختر) (عربی) (تلفظ: saleme) (فارسی: سالمه) (انگلیسی: salemeh)
معنی: مؤنث سالم، فاقد بیماری، بدون عیب یا خرابی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم