زیغال

لغت نامه دهخدا

زیغال. ( اِ ) قدح بود. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 326 ) ( اوبهی ). قدح و پیاله بزرگ را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) :
شکفت لاله تو زیغال بشکفان که همی
به پیش لاله به کف بر نهاده به زیغال.رودکی.

فرهنگ معین

(اِ. ) قدح .

فرهنگ عمید

قدح، پیاله، قدح شراب خوری: شِکُفت لاله، تو زیغال بِشکُفان که همی / به دورِ لاله به کف برنهاده بهْ، زیغال (رودکی: ۵۰۴ ).

ویکی واژه

قدح.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال تک نیت فال تک نیت فال تماس فال تماس