زراج

لغت نامه دهخدا

زراج. [ زَ ] ( اِ ) زرشک باشد و آن چیزی است که در آشها و طعامها کنند و خورند. ( برهان ) ( آنندراج ). زرشک را گویند. ( جهانگیری ). زرشک و زراج. ( ناظم الاطباء ). رجوع به زرشک شود.

فرهنگ معین

(زَ ) (اِ. ) زرشک .

فرهنگ عمید

= زرشک

فرهنگ فارسی

( اسم ) گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلربگ که تیره مخصوصی به نام زرشکیان از تیره نزدیک به تیره آلالگان است . زرشک معمولی درختچه ایست به ارتفاع ۲ تا ۳ متر که معمولا در حاشیه جنگلهای غالب نقاط اروپا و ایران میروید برگهاش دندانه دار و گلهایش زرد رنگ و مجتمع به صورت خوشه و آویخته است . میوه آن کوچک و قرمز رنگ و بیضوی به طول ۷ تا ۸ و به عرض ۳ میلیمتر میباشد . ریشه و برگ و میوه آن بمصارف دارویی میرسد برباریس انبر باریس .
زرشک باشد و آن چیزیست که در آشها و طعامها کنند و خورند

ویکی واژه

زرشک.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان استخاره کن استخاره کن فال فرشتگان فال فرشتگان فال پی ام سی فال پی ام سی