رشاقت

لغت نامه دهخدا

رشاقت. [ رَ ق َ ] ( از ع ، اِمص ) خوش قد و بالایی. باریک اندامی و نیکوقدی. خوش قد و بالا شدن. زیبایی در بالا و قد. خوش قد و قامتی. ( یادداشت مؤلف ). نیکوقد شدن. ( غیاث اللغات از منتخب اللغات ). و رجوع به رشاقة شود.
رشاقة. [ رَ ق َ ] ( ع مص ) نیکو و باریک قد شدن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( از دهار ) ( از اقرب الموارد ). نیکوبالا شدن. ( مصادر اللغه زوزنی ).
رشاقة. [ رِ ق َ ] ( ع اِ ) اسمی است از رشیق. ( از اقرب الموارد ). رجوع به رشیق شود.

فرهنگ معین

(رَ قَ ) [ ع . رشاقة ] (مص ل . ) نیک اندام بودن .

فرهنگ عمید

۱. نیک اندام شدن.
۲. خوش قدوقامت بودن.

فرهنگ فارسی

نیک اندام شدن، خوش قدوقامت بودن، نیکواندامی
۱ - ( مصدر ) نیک قد و قامت بودن نیکو و باریک قد شدن . ۲ - ( اسم ) نیک اندامی.

ویکی واژه

رشاقة
نیک اندام بودن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال تک نیت فال تک نیت فال ورق فال ورق