خوش حساب

لغت نامه دهخدا

خوش حساب. [ خوَش ْ / خُش ْ ح ِ ] ( ص مرکب ) خوش معامله. آنکه در معامله دغلکاری ندارد. آنکه در داد و ستد و وام خواهی و وام گیری راست کردار است.
- آدم خوش حساب ؛ آنکه دین خود رابموقع و بدون معطلی می پردازد. مقابل بدبده. مقابل بدحساب.

فرهنگ معین

( ~. حِ ) [ فا - ع . ] (ص مر. ) کسی که وام و بدهی خود را در سر وعده پرداخت کند.

فرهنگ عمید

ویژگی کسی که بدهی خود را سر موقع و بی تٲخیر می پردازد.

فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که وام و بدهی خود را در سر وعده پرداخت کند مقابل بد حساب .
خوش معالمه آنکه در معامله دغلکاری

ویکی واژه

کسی که وام و بدهی خود را در سر وعده پرداخت کند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال ابجد فال ابجد فال ارمنی فال ارمنی فال فرشتگان فال فرشتگان