خوارق

لغت نامه دهخدا

خوارق. [ خ َ رِ ] ( ع اِ ) ج ِ خارق و خارقة. ( یادداشت بخط مؤلف ). افعال و خصائل که خلاف عادات دیگر مردان باشد. مجازاً،کرامات اولیاء. ( غیاث اللغات ).
- خوارق عادت ؛ افعالی که خلاف عادات است و مجازاً کرامات اولیاء.

فرهنگ معین

(خَ رِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ خارق . ۱ - آنچه که خلاف عادات مردم باشد. ۲ - کرامات اولیا.

فرهنگ عمید

= خارق

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع خارق . ۱ - آنچه که خلاف عادات مردم باشد . ۲ - کرامات اولیا .

ویکی واژه

جِ خار
آنچه که خلاف عادات مردم باشد.
کرامات اولیا.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال تاروت فال تاروت فال میلادی فال میلادی فال احساس فال احساس