خشتمال

لغت نامه دهخدا

خشت مال. [ خ ِ ] ( نف مرکب ) خشت ساز. خشت زن. خشت درست کن. ( از ناظم الاطباء ). قالب دار. ( یادداشت مؤلف ) :
چو قالب بیک مشت گل خشت مال
دهان مرا بسته از قیل و قال.وحید ( از آنندراج ).به آبش چو کف تر کند خشتمال
شود خشت و قالب چو بدر و هلال.ملاطغرا ( از آنندراج ).

فرهنگ معین

(خِ ) (ص فا. ) آن که شغلش درست کردن خشت است ، خشت زن .

فرهنگ عمید

= خشت کار

ویکی واژه

آن که شغلش درست کردن خشت است، خشت زن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس