تورنگ

لغت نامه دهخدا

تورنگ. [ رَ ] ( اِ ) خروس صحرائی را گویند که تذروباشد. ( برهان ) ( آنندراج ). خروس صحرائی. ( فرهنگ جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ). بعضی به معنی تذرو گفته اند مرادف ترنگ مرقوم. ( فرهنگ رشیدی ). همان تذرو است که او را ترنگ نیز گفته اند و خروس دشتی خوانند.... ( انجمن آرا ). قرقاول و خروس جنگلی و تذرو. ( ناظم الاطباء ). همان ترنگ مذکور است. ( شرفنامه منیری ) :
نبرد کبک به دور تو جور از شاهین
نکرد باز ز بأس تو ظلم بر تورنگ.منصور شیرازی ( از فرهنگ رشیدی ).رجوع به ترنگ شود.

فرهنگ معین

(رَ ) (اِ. ) خروس صحرایی ، تذرو.

فرهنگ عمید

= قرقاول

فرهنگ فارسی

( اسم ) خروس صحرای تذرو

فرهنگ اسم ها

اسم: تورنگ (دختر، پسر) (فارسی) (پرنده، طبیعت) (تلفظ: turang) (فارسی: تورنگ) (انگلیسی: turang)
معنی: مرغ صحرایی، تذرو، قرقاول، ترنگ، ( = ترنگ )، ← ترنگ، پرنده ای از خانواده ماکیان، خروس صحرایی

ویکی واژه

خروس صحرایی، تذرو.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه استخاره کن استخاره کن فال تماس فال تماس فال میلادی فال میلادی