تواعد

لغت نامه دهخدا

تواعد. [ ت َ ع ُ ] ( ع مص ) با یکدیگر وعده نهادن. ( زوزنی ). یکدیگر را نوید دادن.( دهار ). یکدیگر را وعده کردن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). یکدیگر را نوید دادن قوم : تواعد القوم. هذا فی الخیر و اما فی الشر، فیقال اتعدوا. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). وعده دادن یکدیگر را. ( آنندراج ). رجوع به اتعاد شود.

فرهنگ معین

(تَ عُ ) [ ع . ] (مص ل . ) با هم وعده کردن .

فرهنگ عمید

نوید دادن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) وعده کردن باهمبیکدیگر وعده دادن.

ویکی واژه

با هم وعده کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال کارت فال کارت فال ورق فال ورق فال نوستراداموس فال نوستراداموس