تلبث

لغت نامه دهخدا

تلبث. [ ت َ ل َب ْ ب ُ ] ( ع مص ) درنگ کردن. ( ترجمان جرجانی ترتیب علی بن علی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). توقف. ( اقرب الموارد ). || ( اِمص ) درنگی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(تَ لَ بُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) درنگ کردن .

فرهنگ عمید

۱. درنگ کردن.
۲. توقف کردن در جایی.

ویکی واژه

درنگ کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال عشق فال عشق فال مکعب فال مکعب فال شمع فال شمع