تعییب

لغت نامه دهخدا

تعییب. [ ت َع ْ ] ( ع مص ) معیوب کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). عیبناک ساختن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء )( از اقرب الموارد ). || به عیب منسوب نمودن کسی را. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تعیب شود.

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - معیوب ساختن . ۲ - به عیب نسبت دادن .

فرهنگ عمید

معیوب کردن، عیب دار کردن چیزی، به عیب نسبت دادن.

فرهنگ فارسی

۱ -( مصدر ) عیب دار کردن معیوب ساختن . ۲ - بعیب نسبت دادن . جمع : تعییبات .

ویکی واژه

معیوب ساختن.
به عیب نسبت دادن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال تک نیت فال تک نیت فال فنجان فال فنجان فال ماهجونگ فال ماهجونگ