تعزیز

لغت نامه دهخدا

تعزیز. [ ت َ ] ( ع مص ) ارجمند گردانیدن. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). عزیز گردانیدن. ( از اقرب الموارد ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). عزیز کردن. ( دهار ). || تعظیم. ( اقرب الموارد ). || نیرومند کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). قوی کردن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). توانا کردن. و منه قوله تعالی : فعززنا بثالث . ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بر هم نشاندن باران زمین را. || دشوار کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ارجمند گردانیدن ، عزیز کردن .

فرهنگ عمید

۱. عزیز کردن، ارجمند گردانیدن.
۲. بزرگ داشتن.
۳. توانا کردن.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) عزیز کردن ارجمند کردن .
ارجمند گردانیدن تعظیم

ویکی واژه

ارجمند گردانیدن، عزیز کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال احساس فال احساس فال ای چینگ فال ای چینگ فال سنجش فال سنجش