تعجیب

لغت نامه دهخدا

تعجیب. [ ت َ ] ( ع مص ) کسی را به شگفتی آوردن. ( تاج المصادر بیهقی ). کسی را شگفتی نمودن. ( زوزنی ). کسی را به شگفتی افکندن. ( دهار ). به شگفت آوردن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). در شگفت انداختن. ( آنندراج ). برانگیختن شگفتی کسی. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تعجب شود.

فرهنگ معین

(تَ عَ ) [ ع . ] (مص م . ) به شگفت آوردن ، به حیرت درآوردن .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] برانگیختن تعجب مخاطب؛ از اسباب تقدیم لفظ را تعجیب گویند.
«تعجیب» یکی از اسباب تقدیم و تاخیر است؛ یعنی جایی که لفظی بر عجیب بودن چیزی دلالت بیشتر و روشن تری دارد، بر لفظ دیگر مقدم می شود؛ مانند مقدم کردن «الجبال» بر «الطیر» در (... وسخرنا مع داوود الجبال یسبحن والطیر...)؛ "و کوهها را با داوود و پرندگان به نیایش واداشتیم" زیرا تسخیر کوه ها برای داوود و تسبیح آن ها برای خدا ، باعث شگفتی بیشتری از تسخیر و تسبیح پرندگان است.

ویکی واژه

به شگفت آوردن، به حیرت درآوردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال راز فال راز فال اوراکل فال اوراکل فال تماس فال تماس