تشفیع

لغت نامه دهخدا

تشفیع. [ ت َ ] ( ع ص ) شفاعت کسی بدادن. ( زوزنی ). شفاعت دادن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). یقال :شفع شفاعة فشفعته ؛ ای طلب المعاونة فقبلت شفاعته ای طلبه ُ و اعطیته الشفاعة. ( اقرب الموارد ). || شفع یا جفت چیزی گردانیدن. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) شفیع قرار دادن .

ویکی واژه

شفیع قرار دادن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال تک نیت فال تک نیت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال اعداد فال اعداد