تبصیر

لغت نامه دهخدا

تبصیر. [ ت َ ] ( ع مص ) تبصرة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بینا کردن. ( زوزنی ) ( ترجمان علامه جرجانی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ نظام ).بینا گردانیدن. ( آنندراج ). || شناسا کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شناسانیدن. ( آنندراج ). || تعریف و ایضاح کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || روشن گردانیدن. ( آنندراج ). || بریدن گوشت از هر بند و جدا کردن آن. || بریدن. || بریدن سر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || بخون اندودن. ( تاج المصادر بیهقی ). || عبرت کردن. ( ترجمان علامه جرجانی ). || به بصره شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || چشم واگشادن سگ بچه. ( تاج المصادر بیهقی ).چشم باز کردن سگ بچه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) بینا کردن ، شناسا گردانیدن .

فرهنگ عمید

بینا کردن.

ویکی واژه

بینا کردن، شناسا گردانیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال سنجش فال سنجش فال ارمنی فال ارمنی فال چای فال چای