بیشعور

لغت نامه دهخدا

بی شعور. [ ش ُ ] ( ص مرکب ) نادان و احمق. ( آنندراج ). نادان. بی عقل. بی ادراک. ( ناظم الاطباء ). رجوع به شعور شود.

فرهنگ معین

(شُ ) [ فا - ع. ] (ص مر. ) نادان، بی - عقل، احمق.

فرهنگ عمید

نافهم، نادان، بی عقل.

فرهنگ فارسی

( صفت ) نادان بی عقل بی ادراک احمق نفهم.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال آرزو فال آرزو فال میلادی فال میلادی فال مکعب فال مکعب