بلاشرط

لغت نامه دهخدا

بلاشرط. [ ب ِ ش َ ] ( ع ق مرکب ) ( از: ب + لا ( نفی )+ شرط ). بدون شرط. بطور مطلق. ( فرهنگ فارسی معین ). بی قید و شرط. دربست. بی هیچ قید و شرط.

فرهنگ معین

(بِ شَ ) [ ع . ] (ق . ) بدون شرط ، به طور مطلق .

فرهنگ فارسی

بدون شرط بطور مطلق .
بدون شرط . بطور مطلق . بی قید و شرط . دربست . بی هیچ قید و شرط .

ویکی واژه

بدون شرط، به طور مطل
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی