باقوت

لغت نامه دهخدا

باقوت. [ ق ُوْ وَ ] ( ص مرکب ) ( از: با + قوت ) نیرومند. بانیرو. باتوان. مقابل ضعیف و ناتوان :
گر سخنهای کسائی شده پیرند و ضعیف
سخن حجت باقوت و تازه وْ برناست.ناصرخسرو.بسیاری از اشتران باقوت بر جای بماندند. ( انیس الطالبین ص 203 ). و رجوع به قوت شود.

فرهنگ فارسی

بانیرو نیرومند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی فال حافظ فال حافظ فال شمع فال شمع فال زندگی فال زندگی