بارخانه

لغت نامه دهخدا

بارخانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) خانه بار. انبار. جای محصول. تجارتخانه. مغازه ای که در آن مال التجاره نگه میدارند. || کیسه ای که خریداران اشیاء خریده شده خود را بدان جای دهند. ( دِمزن ). || سرزمینی که چیزی از آنجا خیزد.
- امثال :
بار ببارخانه گرانتر است . ( امثال و حکم دهخدا ).
|| آنچه از شهری بشهری یا از قریه ای بشهری بر استر و اشتر و جز آن فرستند کسی را از خوردنی و پوشیدنی. || چیزی که در آن پلیدی و نجاست پر کرده از خانه بیرون کشند، فوقی یزدی گوید :
من هم از روی طنز فرمودم
کاینچنین بارخانه جاوید
باد وقف بروت آنکه بمن
از ره کینه دشمنی ورزید.
چه بار بمعنی نجاست است ازین جهت آبگیری را که آب حمام و مطبخ و مزبله در آن فراهم آرندبارگین گویند، حکیم صادق :
حوض کوثر که مشرب الروح است
ناودانی ز بارگین من است.
|| بستهای امتعه که آنرا در هند اتاله گویند، واله هروی گوید:
در بارخانه دل ما غیر داغ نیست
این کاروان قافله سالار آتش است.
سعید اشرف در مزاحمت تمغاچیان بتاجر گوید :
همه دربستهای بارخانه
بکاوش کرده کار موریانه.
|| نفائس اقمشه امتعه که ملوک و امرا با هم بتحفگی فرستند و آن در هند به چره خانه شهرت دارد. ( آنندراج ). و رجوع به شعوری شود.

فرهنگ معین

(نِ )(اِمر. )۱ - محلی که در آن مال التجاره نگه دارند، انبار. ۲ - کیسه ای که خریدار اشیاء خریده را در آن جای دهد. ۳ - بسته های کالا. ۴ - چیزی که در آن پلیدی و نجاست پر کرده از خانه بیرون کشند.

فرهنگ عمید

۱. خیمه، چادر و لوازمی که در سفر با خود می برند.
۲. انبار و جای نگهداری کالاها.

فرهنگ فارسی

خیمه و چادر و اسباب زندگی که در سفر با، خود ببرند، و به معنی انبار و جای کالا است
( اسم ) ۱ - جایی که در آن بار نهند محلی که در آن مال التجاره نگاه دارند انبار.۲ - کیسه ای که خریدار اشیائ خریده را در آن جای دهد . ۳ - بسته های کالا. ۴- آنچه که از قریه ای بقریه ای یا شهری بشهری برای کسی فرستند از خوردنی و پوشیدنی. ۵- چیزی که در آن پلیدی و نجاست پر کرده از خانه بیرون کشند .

ویکی واژه

محلی که در آن مال التجاره نگه دارند، انبار.
کیسه‌ای که خریدار اشیاء خریده را در آن جای دهد.
بسته‌های کا
چیزی که در آن پلیدی و نجاست پر کرده از خانه بیرون کشند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال ابجد فال ابجد فال فنجان فال فنجان فال شمع فال شمع