اندام دادن

لغت نامه دهخدا

اندام دادن. [ اَ دَ ] ( مص مرکب ) نظم دادن. مرتب ساختن. آراستن. ( فرهنگ فارسی معین ). خوش اسلوب و خوش ترکیب ساختن. ( آنندراج ). اصلاح کردن :
ز الزام پیاپی مدعی ملزم نمی گردد
اگر صدسال اندامش دهی آدم نمی گردد.صائب ( از آنندراج ). || خاصیت چیزی را بچیز دیگر دادن :
میدهد از سادگی اندام آتش را بچوب
آنکه می خواهد بچوب گل کند عاقل مرا.( از آنندراج ).

فرهنگ معین

( ~. دَ )(مص ل . ) نظم دادن ، شکل دادن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) نظم دادن مرتب ساختن آراستن.

ویکی واژه

نظم دادن، شکل دادن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال عشقی فال عشقی فال تاروت فال تاروت فال ای چینگ فال ای چینگ