التماع

لغت نامه دهخدا

التماع. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) ربودن ، یقال التمعت الشیی اذا اختلسته. || درخشیدن برق. ( منتهی الارب ). درخشیدن و لمعه زدن. ( غیاث اللغات ). || روشن شدن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - درخشیدن . ۲ - برافروختن .

فرهنگ عمید

۱. درخشیدن برق، روشن شدن.
۲. پریدن رنگ.
۳. ربودن چیزی.

ویکی واژه

درخشیدن.
برافروختن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
بررسی
بررسی
آویزون
آویزون
بخش
بخش
استفاده
استفاده