اقتضاب

لغت نامه دهخدا

اقتضاب. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بریدن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || سوار گردیدن شتر ماده را پیش از رام شدن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). چاروای نیاموخته را سوار شدن. اشتر را پیش از ریاضت برنشستن. ( تاج المصادر ). || اقتضاب الکلام ؛ ببدیهه گفتن سخن را. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ببداهت و ارتجال و بی اندیشه و رویه و فکر گفتن. و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود.

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . ) بریدن شاخه از درخت .

فرهنگ عمید

۱. بریدن شاخه از درخت.
۲. بدیهه گفتن کلام.
۳. (ادبی ) = اشتقاق

فرهنگ فارسی

بریدن، بریدن شاخه ازدرخت ، بدیهه گفتن کلام
( مصدر ) ۱ - بریدن شاخه از درخت . ۲ - اشتقاق

ویکی واژه

بریدن شاخه از درخت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال تاروت فال تاروت فال پی ام سی فال پی ام سی فال کارت فال کارت