اشکیل

لغت نامه دهخدا

اشکیل. [ اِ ] ( اِ ) مکر و حیله و فریب. ( انجمن آرا ) ( غیاث ) ( آنندراج ). و رجوع به اشکل شود. || اسبی بود که دست راست و پای چپ او سفید باشد. ( برهان ) ( هفت قلزم ) ( غیاث ). || دوائی است که آب برگ آن سفیدی چشم را زایل کند و بعربی آنرا عوسج گویند. ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ). و رجوع به اشکیل چشم شود.

فرهنگ معین

( اِ ) (اِ. ) نک اشکل .
(اِ کِ ) (اِ. ) = اشکال : پای بند ستور.

فرهنگ عمید

مکر، حیله، تزویر، فریب.

فرهنگ فارسی

اشکل: مکر، حیله، تزویر، فریب
( اسم ) مکر فریب .

ویکی واژه

نک اشکل.
اشکال: پای بند ستور.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال لنورماند فال لنورماند فال تک نیت فال تک نیت فال کارت فال کارت