اشکوب

لغت نامه دهخدا

( آشکوب ) آشکوب. ( اِ ) ( از پهلوی آشکپ ، سقف. بام. مرتبه و طبقه بناء ) طبقه و مرتبه خانه. آشیان. آشکو. بربار. برباره. برواره :
بر آشکوب نخستینْش دست فکرت من
بزیر پای فلک را چو نردبان افکند.کمال اسماعیل. || هر یک از طبقات نه گانه آسمان :
روان ساعدماضی چو خواجه بار دهد
ز آشکوب نهم میکند تماشائی.شرف شفروه.|| سقف. آسمانه. || مُهره و رگه های چینه. || آسمان. فلک.
آشکوب. ( اِ ) هر یک از طبقات زمین در زمین شناسی. ( فرهنگستان ).
اشکوب. [ اَ ] ( اِ ) بمعنی اشکو است که هرمرتبه از پوشش خانه باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). هر مرتبه از پوشش که به تازی طبقه خوانند. ( سروری ). مخفف آشکوب. ( فرهنگ نظام ) ( سروری ) ( شرفنامه منیری ). رجوع به آشکوب شود. || آسمانه و بتازیش سقف خوانند. ( هفت قلزم ) ( شرفنامه منیری ). سقف خانه. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( سروری ). || آستانه. ( سروری ). و در شماره چهارم از انتشارات فرهنگستان آمده : «اشکوب ؛ هر مرتبه از خانه را گویند که بعربی طبقه نامیده میشود». درفرهنگ سروری آمده : «آشکوب بمدّ همزه و سکون شین سه نقطه و ضم کاف تازی ؛ سقف و آسمانه بود. ازرقی گوید:
باد اندرو وزیده ز پهنای آشکوب
ابر اندرو گذشته ز پهنای قیروان.
در همه فرهنگهای فارسی آشکوب یا آشکو و اشکوب بمعنی هر مرتبه از پوشش خانه که بتازی طبقه نامند، یادشده است. در فرهنگستان آشکوب را فارسی پنداشته و بجای طبقه عربی برگزیده اند. اما هر دو در اصل لغات سامی است : طبقه از اکدی توبوقتو و جمع آن توبوقاتی است که فضای جهان هفت طبقه گردون که بروی هم قرار گرفته ، از آن اراده میشود . اشکوب هم در اصل اکدی است. اسکوپو و اسکوپتو آستانه در است. در آرامی اسکوپته و ایسکوپته شده است. در بابلی و آشوری نیز اسکوپو و اسکوپتو بمعنی تخته سنگ یا آستانه در ( عتبه ) است . این لغت از زبان آرامی به ایران رسیده است. همچنین این لغت به زبان عربی درآمده اسکفة گفتند. زمخشری در مقدمةالادب آورده : اسکفة؛ آستانه زیرین. عتبة؛ آستانه زیرین. میدانی در السامی فی الاسامی آورده : الفائزة؛ آستان زیرین. العتبه ؛ و اسکفة؛ آستان زیرین . در معجمیات عربیه - سامیه آمده : «اسکفة... فانها قد وردت منذ قدیم الزمان فی الاکدیة و هی فی المندائیة «عشقوفتا» و فی الارمیة«اسقوفتا» .

فرهنگ معین

( آشکوب ) [ په . ] ( اِ. ) ۱ - هر طبقه از ساختمان . ۲ - هر یک از طبقات نه گانة آسمان ، سپهر. ۳ - سقف ، آسمانه . ۴ - رگه های دیوار. ۵ - هر طبقه از زمین .
( اَ ) (اِ. ) ۱ - سقف . ۲ - هر مرتبه از پوشش خانه ، طبقه ، اشکو و آشکو هم گویند.

فرهنگ عمید

( آشکوب ) ۱. سقف.
۲. هر طبقه از بنا: بر آشکوب نخستینْشْ دست فکرت من / به زیر پای فلک را چو نردبان افکند (کمال الدین اسماعیل: ۲۸۵ ).
۳. (زمین شناسی ) هر طبقه از زمین.
= آشکوب

فرهنگ فارسی

( آشکوب ) ( اسم ) ۱ - هر طبقه از ساختمان . ۲ - هر یک از طبقاتنه گان. آسمان آسمان سپهر. ۳ - مجموع آسمان فلک . ۴ - سقف آسمانه . ۵ - رگه های چینه . ۶ - هر طبقه از زمین
طبقه و مرتبه خانه
آشکو، اشکوب، اشکو: سقف، چخت، آسمانه، بام، هرطبقه ازبنا ، درزمین شناسی: هرطبقه اززمین
( اسم ) ۱ - سقف . ۲ - هر مرتبه از پوشش خانه طبقه . توضیح فرهنگستان این لغت را بدین معنی برگزیده است .

فرهنگستان زبان و ادب

آشکوب
[زمین شناسی] ← عصرسنگ
{storey} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] طبقۀ تشکیل شده از تاج درختان در یک تودۀ جنگلی

ویکی واژه

سقف.
هر مرتبه از پوشش خانه، طبقه؛ اشکو و آشکو هم گویند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم